برای هر کسی اتفاقاتی میافته که نمیدونه دلیلش چیه، مثلن برمیگرده میگه: آیا واقعن این حق من بوده، مگه من چیکار کردم که این بلا سر من اومده . . .
اولن که هیچ اتفاقی(تاکید میکنم که هیچ اتفاقی) واقعن یک اتفاق نیست یعنی یکباره رخ نمیدهد و اینکه شرایط و دلایلی برای هر رخداد هست که نمیشه با قضا و قدر (که این2 صرفن برای این بوجود آوردهاند که ما را غافل از واقعیت آن رخداد و خود اندیشیدن کنند!) آنها را رفع و رجوع کرد.
البته این به معنی این نیست که همهی آنچه که برای ما رخ میدهد تنها حاصل عمل ماست! نه و مطلقن نه! چون همچنانکه هر عمل ما روی کارکرد و نتیجهی عمل دیگران تاثیرگذار است، روش و عمل دیگران هم روی عملکرد و اندیشهی ما مسلمن موثر است.
مثلن اگر احمد زمانی از اصفهان صبح با همسرش بگومگو کرده و ناراحت سوار ماشینش شده و به سمت قزوین میرود، از آن طرف عروسی دختر کاک اسماییل از روستاهای بانه به سمت کاشان و ریزش چند سنگ توسط چند گردشگر داخلی در حوالی جاده تهران-چالوس که باعث تاخیر حرکت وسایط نقلیه و . . . کل اینها باعث میشود امیر زارع در سن 36 سالگی بدون اینکه بتواند با اتوبوس ساعت 11.45 دقیقه اراک به همدان به آبگرم برسد.
هر کدام از این چندصد نفر در دیوانه شدن فروغالسلطنه، مادر سربازوظیفه عزیز یاری که برای یک روز مرخصی اضافی برای رفتن به عروسی . . . به جای ستوان وظیفه . . . فقط 2 ساعت ...!