شما نمی توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید«هستید».
نخواهید توانست بیش از آنچه باور دارید«می توانید» انجام دهید.
من فکر میکنم آدمها بیشتر از کسی متنفر میشن که دارای صفتهای بد مشابهی هستن
در اصل کلمهی "بدت اومدن از یکی" شاید به منزلهی متنفر بودن از اون صفت منفی در توست که نمونهی اونو تو شخص مورد نظر میتونی ببینی. به قول رفقا: آخرش یعنی اینکه اینهایی که بدون دلیل ازشون متنفریم شاید بخاطر اینه که اونا یه آینه مسلم در برابرمونن که بدیهامونو به رخمون میکشن!
ساخت این پل شاید یکی از عجایب مسخره در جهان داره که شاید یه روزی تو رکوردای حماقت بتونه ثبت بشه!
برای هر کسی اتفاقاتی میافته که نمیدونه دلیلش چیه، مثلن برمیگرده میگه: آیا واقعن این حق من بوده، مگه من چیکار کردم که این بلا سر من اومده . . .
اولن که هیچ اتفاقی(تاکید میکنم که هیچ اتفاقی) واقعن یک اتفاق نیست یعنی یکباره رخ نمیدهد و اینکه شرایط و دلایلی برای هر رخداد هست که نمیشه با قضا و قدر (که این2 صرفن برای این بوجود آوردهاند که ما را غافل از واقعیت آن رخداد و خود اندیشیدن کنند!) آنها را رفع و رجوع کرد.
البته این به معنی این نیست که همهی آنچه که برای ما رخ میدهد تنها حاصل عمل ماست! نه و مطلقن نه! چون همچنانکه هر عمل ما روی کارکرد و نتیجهی عمل دیگران تاثیرگذار است، روش و عمل دیگران هم روی عملکرد و اندیشهی ما مسلمن موثر است.
مثلن اگر احمد زمانی از اصفهان صبح با همسرش بگومگو کرده و ناراحت سوار ماشینش شده و به سمت قزوین میرود، از آن طرف عروسی دختر کاک اسماییل از روستاهای بانه به سمت کاشان و ریزش چند سنگ توسط چند گردشگر داخلی در حوالی جاده تهران-چالوس که باعث تاخیر حرکت وسایط نقلیه و . . . کل اینها باعث میشود امیر زارع در سن 36 سالگی بدون اینکه بتواند با اتوبوس ساعت 11.45 دقیقه اراک به همدان به آبگرم برسد.
هر کدام از این چندصد نفر در دیوانه شدن فروغالسلطنه، مادر سربازوظیفه عزیز یاری که برای یک روز مرخصی اضافی برای رفتن به عروسی . . . به جای ستوان وظیفه . . . فقط 2 ساعت ...!
رنگین کمان سهم کسانی است که تا آخرین لحظه زیر باران میمانند
از وبلاگ: هنوز ایستاده در زیر باران